Chord

ضایعات حاصله از پوچی

Chord

ضایعات حاصله از پوچی

.

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

_8_

Wednesday, 9 Mehr 1399، 11:57 PM

حتما باید یه چیزی یا آدمی رو از دست بدم تا بفهمم "اوووه!چقدر مهم بوده برام".تا اون چیز/کس رو از دست ندادم، با خیره سری ها و....، یه طورایی نادیده شون میگیرم.انگار خیالم راحته ناخوداگاه، که "ارهه.اینا همیشه هستن و خواهند بود". زهی خیال باطل.یهو میرن و ناپیدا میشن.یهو از دست میرن

به قولی باید حتما ادما جیم بزنن و برن تا بفهمم بودن؟ باید فلان چیز رو از دست بدم تا بفهمم داشتمش؟((:

من هنوز نمیتونم قبول کنم دیگه فاقد توانایی قبلیم هستم. بله.الان که اون رو ندارم،میفهمم داشتمش و از فرصت استفاده نکردم و دستی دستی، دادمش به حراج و یه طورایی،آتیش زدم به مالم" تا خود به خود و کم کم،از دست بره.

درموردش با هیچ کس حرف نخواهم زد. مجبورانه(؟) .

_________________________________________________

آدما خیلی عجیبن.دوست دارن یه کارایی رو سر بقیه بیاریم و اونا ناراحت نشن /بدشون نیاد. ولی وقتی با خودشون چنین رفتاری میشه زمین و زمان رو به هم میدوزن.خودمم همینما. نمیفهمم واقعا.

_________________________________________________

اینکه 1 درصد.فقط یک درصد بهتر شدم رو میبینم.و خوشحال ترم.

هر نقص و مشکلاتی که دارم و به بقیه ربط میدL بهونه ن. مقصر هر چیزی که مربوط به منه،خودمم.نه بقیه.چرا اینو متوجه هستم اما بهش باور ندارم؟اه

_________________________________________________

من که از اول هم میدونستم واقعیت چیه. ولی ته ته ذهنم یه احتمالی میدادم که شاید واقعیت این نباشه و اون چیزی که من دوست دارم باشه.

امروز واقعیت رو مثل پتک کوبیدن توی صورتم و خب؟ خب اینکه هر احتمالی ته ذهنم بود،پودر شد و رفت.و خب بهتر! اون چیزی که من دوست داشتم،نتایج خوبی نداشتن واقعا.واقعا خوب نبودن.به معنای خود کلمه،نتایج افتضاحی رو به دنبال داشتن-.- هوووف.خدایا شکرت-.-

_________________________________________________

[ در حال تلاش برای یاد گرفتن سکوت به موقع!]

دو سه نفری هستن دور و برم که متوجه م هر بار باهاشون حرف میزنم ذهنشون رو درگیر میکنم الکی.شاید چون کمی خجالت میکشم پیششون.یا نمیدونم هر چی. ولی به اون واضحی ای که باید حرف نمیزنم. و خب، اذیت میشن. کاش ببخشین و بدونن منظوری ندارم واقعا.

_________________________________________________

×توانایی؟یادم نمیاد جدا که چی بوده و چی شده.

 

  • فاطمه م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی