Chord

ضایعات حاصله از پوچی

Chord

ضایعات حاصله از پوچی

.

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

_7_

Wednesday, 9 Mehr 1399، 02:56 AM

ولی هر چقدر فکر میکنم که بعضی عرف ها چجوری شکل گرفتن، هی به بن بست میرسم. و "برای بار هزارم،لعنت به عرف"

مغزم مثل یه قوطی رنگه که با افکار،هی بهش فشار میاد.هی فشرده میشه.تا جایی که یهو از هم متلاشی شه و تمام رنگ ها میپاشن بیرون و توی فضا.دقیقا همین شکلی یهو هر فکری رو رها میکنم تا کمی آسوده شم.ولی بجاش میزنم بقیه جاها رو کثیف میکنم.بقیه ادما رو کثیف میکنم.من مدتهاست که رنگ خاکستری میپاشونم روی بقیه.

____________________________________________

ساعت دو شب و من بی خیال از امتحان فردا به امید اینکه کتاب هست، نشسته بودم کتابام رو جلد میگرفتم و هندونه میخوردم و به این فکر میکردم که "چی شد که اینجوری شد؟"

فضای دوست داشتنی ای بود خلاصه.

____________________________________________

همینطوری "الله بختکی" دارم پیش میرم و همه چیز از کنترلم در رفته.در کنترلم نبود که بخواد در بره البته.به هر حال

____________________________________________

دوباره تهی شدم از هر احساسی و حسی به همه چیز و همه کس. هم خوبه و هم بد.آه.چرا متعادل نیستم آخه؟

 

________________________

× تعدل رو کمی بیشتر از قبل حس میکنم. ولی الان هم توی تعدال نیستم ~.~

  • فاطمه م

نظرات  (۱)

هوف

نوشته هات خیلی قابل لمسه.

و حقیقتش خوندنشون رو دوست دارم :))

پاسخ:
ِD: سارا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی