_12_
بنفش.صورتی.سفید و کمد های چوبی رنگ.بنفشِ بنفش.سفیدِ سفید.کاش میشد از اونجا درت بیارم و اینجا رو نشونت بدم.بازتابی از خودت رو نشونت بدم.سایه ای ازت که اینجا سرگردونه.که فکر میکنم صاحبش تویی.خودم ساختمت.چجوری حالا اینقدر به من مسلط شدی؟ اصلا وجود خارجی ای داری؟نمیدونم.ولی خب.
__________________________________________
دقیقا همون موقعی که داری آروم بهش یه واقعیتی رو میگی،چیزی که همه میبیننش رو،چیزی که خودشم حتی میبینه رو، گوشاش رو میگیره و بلند بلند داد میزنه که "شما دروغ میگید.تو دروغ میگی."
کاش حد اقل مدعی به بی طرف بودن نبودی-.-
__________________________________________
وقتی بچه های کلاس ازم سوالی میپرسن و من جواب میدم،از سلول ب سلول بدنم،ترکیبی از ذوق و خوشحالیِ زیر زیرکی،به بیرون نَشت میکنه.
آه.خیلی خوبه.-----.
مهدیسا هم دختر بدی نیستا.تا حالا بهش فکر نکرده بودم.یا شایدم ندیده بودمش.بوم بوم.
__________________________________________
× اون ادم کی بوده؟:)))) زمان کمی گذشته ولی چرا هیچی یادم نمیاد؟ این یعنی چی؟
وقتی خودم مدعی بی طرف بودنم، چجوری از اون انتظار دارم؟ هر چند من بیانش نکردم ولی توی ذهن خودم، خودم رو ادمی بیطرف میدونستم. و الان میفهمم تا اکثر نظراتم بر پایه ی چیز هایی بودن که از قبل در وجودم نهادینه شده بودن. و این نهادینه شده بودن به این معنیه که عادت کرده بودم بهشون و متوجه شون نبودم و در راستای، در تصمیمی گیری هام هم حواسم بهشون نبود و نمیدونستم چقدر تاثیر میذارن. (((((((((=
- 99/07/12
اگه میدونستی من با خوندن پستای جدیدت چقدر ذوق می کنم بیشتر پست میذاشتی D;
:-"""