Chord

ضایعات حاصله از پوچی

Chord

ضایعات حاصله از پوچی

.

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

_28_

Sunday, 14 Dey 1399، 12:45 PM

دیشب گفتم ازش، اینجا هم بگم. احتمالا اینم جزو «محافظه کار» بودنمه. اینطوریه که توی زدن بعضی حرفها مرددم و برای جلوگیری از هر واکنش بد احتمالی ای [و جلوگیری از تنها موندن توی جبهه ای که ایجاد میکنم] حرفم نمی‌زنم و چیزی نمی‌گم و عادی طی میکنم [ البته این سری حرفها همه‌اش شامل چیزهایی مربوط به احساس و اینها میشن. اگر بخواهیم نگاه کنیم، جدا لزومی هم به گفتنشون نیست. ولی خب من فاطمه م و تنها دلیلی که باعث میشه نگم (که کار درستی هم هست هرچند) اینه که میخوام پیشگیری کنم از واکنشهای بد] ولی وقتی میبینم توی یه جمعی، جز من کسی دیگه ای هست که اون احساسات و حرفهای منم میگه، مثل یه محرک عمل می‌کنه درونِ من و منم از اون ترس حرف زدن تا حدی دست بر میدارم و حرفمو میزنم. این روندی که باعث ایجادش میشم، باعث میشه افراد فکر کنن آدم «منفعل» یا «بشدت الگو پذیری» ام. [منکر اینکه تاثیر پذیرم میشم؟ خیر. ولی این فرق داره جدا].

 

از طرفی، من بارها گفتم از اینکه تصور اشتباهی از من درون افراد شکل بگیره، بیزارم. ولی خب وقتی بیزارم، نباید تلاش کنم تا رفتارم رو اصلاح کنم تا چنین چیز هایی بوجود نیاد؟ بله. تلاش؟ تلاش میکنم ولی مقدارش قابل توجه نیست و تاثیر چندانی هم ندارد روم [ میدونم آدما سریع تغییر نمیکنن و به چیزی به نام زمان نیازه. با این حال بازم تاثیر کمی روی رفتار هام داشته. و این یعنی تلاشم کمه و 

خب در این مواقع، هیچ چیز جز خود خودم، درباره ی برداشتی که از رفتار هام میشه، ابهام ایجاد نمیکنه. پس بهتره ساکت موند و روی خودمون کار کنیم تا اینکه بخوایم افراد رو توجیه کنیم که هی فلانی تو داری از مسیر چپکی میری و اشتباه برداشت می‌کنی. .----. 

به قولی همون که « پ » گفته بود. گفته بود وقتی برای روابط اجتماعی ارزش زیادی قائلیم [ و طبعا واکنش هایی که میبینیم برامون مهمه]، باید سعی کنیم خودمون رو اصلاح کنیم. [اصلاح کنیم نه اینکه طبق میل اکثریت، تغییر رفتار بدیم و ازشون پیروی کنیم ]

________________________

شاید اون روزی که تو بچگی دستم رو زخم کردم، « حسادت» که کمین کرده بود از اونجا رخنه کرد توی وجودم و حالا تنیده شده با هویتم و سوزن کاری شده و اگر حالا بخوای جداش کنی از من، یا اونقدر باید محکم رشته های حسادت رو کشید که در اون صورت هویتی وجود ندارد و فرو میریزه همه چی. یا باید بنشینی و با حوصله، دونه به دونه رشته های رو از وجود من بکشی بیرون تا اصل هویتم به هم نریزه و آسیبی نبینه. خب سخته. ولی چه میشه کرد جز انتخاب راه دوم؟

  • فاطمه م

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی